هوالرئوف الرحیم
از عید که کتاب چهارسالگی رو برای رضوان گرفتم، یک کتابش که تموم شده، کتاب ریاضیش هم نصفه موند چون یهو وا داد. کتاب دقتش رو میتونه یک شبه تموم کنه. ولی من طولش میدم.
شمردن. دسته کردن. تفکیک کردن. رنگها. چپ و راست و وسط و اول و آخر و اسم اشیاع و تفاوتها و یک سری مفاهیم رو یاد گرفته. مثل هم خانواده بودن چیزها.
خیلیهاش رو بلد بود و حالا تثبیت شده.
بسیار شیرین زبونه. کلمات قلمبه سلمبهی ما و تبلیغات رو تو حرفهاش استفاده میکنه.
مهربونه. منظمه. وسواس هم داره.
نقاشیهاش مال مال خودشه و از کسی تقلید نمیکنه. چیزهایی میکشه که باورت نمیشه بتونه بکشه. تقریبا هیچ چیز نیست که نتونه بکشه. دقیق. جوری که بفهمیچیه.
کاردستی بسیار دوست داره و سعی میکنه چیزهای جاللبی درست کنه. اون روز من سرم به کار گرم بود. ماسک صورت. پیشبند بچه. یه عروسک به اسم ابرک و خیلی چیزهای دیگه درست کرده بود.
پر دل و جرئته. اما بی احتیاط نیست. کارهای خطرناک نمیکنه. یه جورایی عاقله انگار.
از سس. ماست و چیزهای سفید که ما میخوریم در حد تهوع چندشش میشه.
خوراکیهای نرم رو دوست نداره مثل کیک و کلوچه و آلبالوی توی غذا و کرفس توی غذا که نرم باشه. عوضش از چیزهای خشک و کریسپی به شدت لذت میبره. نون خشک شده یا تنوری. بیسکوئیت. کوکی. چوب شور. چیپس و ...
اگر فواصل غذاییش رو رعایت کنی خیلی خوب غذا میخوره. وگرنه بدغذاترین موجود رو زمینه.
وقتی عصبانی یا ناراحت. یا جریحه داره از ته جیگرش گریه و جیغ میزنه. بی محلی کاری رو درست نمیکنه. تنبیه بدتر میکنه. فقط باید ازش تعریف کنی یا پیشنهادهای ویژه بدی یا بحث رو عوض کنی و ببری تو مسائل جذابش.
به چهرهها خیلی اهمیت میده.
و خیلی چیزهای ویژهی دیگه.